جفت شش!

ساخت وبلاگ
نوشته بود: اگر دارین مهاجرت میکنید چند وقت قبلترش هر چیزی می بینید و تو دهنتونه رو بنویسید، بعدکه رفتین مرورش کنین ببینید ارزش اونهمه غم رو داشته؟!   این روزا من مدام زندگیمو از همون بچگی تا این روزاش رو مرور میکنم...  هی همش فکر میکردم چرا کیسان زمستون بهم زنگ زده بود.. چرا سیما پیام داد گفت دیشب داشتم ازت به دوستم میگفتم...تااینکه فهمیدم.. یاد اون روزیم که خونمونو فروخنه بودیم و یادم نبود. ناخودآگاه رفتم همون خونه کلید انداختم رفتم تو یهو به خودم اومدم دیدم عه نیستیم اینجا که... یا حتی دفعه دومیش ک همین اتفاق افتاد رفتم دیدم تمام خونه رو کوبیدن دیوارا و نماهای جدید گچی زدن و همونجا انگار یه دور از تو ریختم زمین... نشستم برای تمام خاطرات بچگی و زندگی که داشتیم گریه کردم بعدکلیدشو از جاکلیدیم دراوردم انداختم تو حیاطش و دیگه برنگشتم بهش... فکر میکنم به گریه ها و اشک های مامانم که آه میکشه وقتی میگه حسرت عروسی منو به دلش گذاشتن که نمیخام دیگه ازدواج کنم... فکر میکنم به "ف" که بعد عقدش هرجا منو میبینه هنوز وامیسته تماشا... بغض میکنم به تصور آرزوی "مادر بودن" که هیچوقت دیگه نمیشم... فکر میکنم به روزایی که نمیدونم چجوری قراره بیاد استقبالم... متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. param name="AutoStart" value="False">   -بیست. اردیبهشت. صفردو       جفت شش!...
ما را در سایت جفت شش! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emiss-teacher5 بازدید : 67 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1402 ساعت: 13:06

دیشب عروسی " ف" بود و من تا صبح نخوابیدم...  هی تو خونه راهرو رو رفتم برگشتم، و مامان هم سردردشو بهانه کرد نشست کنار من چرت و پرت تعریف کردن تا من مثلا صدای عروسی رو نشنوم... هنوز چشمای خیس پر از اشکش وسط جمعیت تو ختم باباش رو یادمه... هق هق های گریه مردونه ش تو تنهایی اون شبی که صندلیشو گذاشت پشت دیوار خونه... سیزده سال محبت و رفتن اومدنشو دیدم دلم براش رفت اما دل یخ زده و اعتماد نابود شدم نزاشت برم سمتش...  اینم یکی از همون آتیش هایی بود که بخاطر احساس تعهد و وفاداری مسخرم ،به زندگیم زدم و اونیکه باید رو ندید گرفتم...   -بیست و هشت. اردیبهشت.صفردو   جفت شش!...
ما را در سایت جفت شش! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emiss-teacher5 بازدید : 54 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1402 ساعت: 13:06